تهران تا سئول با افتخار عضوی از خانواده زات هولدینگ
فرهنگ و هنر یکی از بهترین وسیلهها برای شناخت مردم یک کشور و نزدیک شدن به اونهاست. یادگیری زبان، تماشای فیلم و سریال، غذا و صدالبته ادبیات. هر وقت کتابی رو میخونیم جادوی ادبیات ما رو تسخیر میکنه و ما به موجودی فراتر از زمان و مکان تبدیل میشیم. ممکنه تو خونه خودمون در قلب تهران نشسته باشیم اما روح ما با کمک جادوی ادبیات، تو خونهای در قلب سئول باشه. جادوی ادبیات رو دستکم نگیرید. در ادامه این پست از مجله فرهنگی خبری تهران تا سئول با معرفی یک کتاب دیگه از ادبیات کره جنوبی همراه شما هستیم. کتاب “خاطرات یک آدمکش” نوشته کیم یونگ ها.
خلاصهای از کتاب خاطرات یک آدمکش:
کیم بیونگ سو دارد اختیار ذهنش را پاک از دست میدهد. حافظهاش را، عقلش را، یادش نمیآید سگی داشته یا نه، یادش نیست آخرین بار چه کسی را کشته…
یک زمانی کارکشتهترین قاتل زنجیرهای دوروبرش بوده، عرق ریخته و در کار به استادی رسیده، محض زیبایی و لذت آدم کشته و حالا سالهاست دستش را به خون نیالوده… اما اگر جانیِ بیرحمی به قتل زنجیرهای دختران جوان شهر آمده باشد، اگر از قضا دردانه دخترش در کمین عشق قاتل افتاده باشد، آیا او به شکار آخر برخواهد خاست؟… و اگر کشتن از یادش رفته باشد چه؟
پنج سال پیش اتفاق افتاد. با یک تور چشمههای آبگرم همراه چندتا از همسایههای پیرم رفته بودم ژاپن. در فرودگاه بینالمللی کانزای، یک مامور پلیس مهاجرت ازم پرسید: «شغلتون؟»
نمیدانم آن لحظه چی توی سرم گذشت، ولی جواب دادم: «خلاصکردن آدمها.»
نگاهی بهم انداخت و گفت: «دکترید؟» او «خلاصکردن» را اشتباهی «علاجکردن» شنیده بود. سرم را با دهان بسته به تایید تکان دادم، چون دامپزشک هم بالاخره دکتر است دیگر. گفت: «به ژاپن خوش آمدید.» و گذرنامهام را محکم مهر کرد.
دربارهی کتاب خاطرات یک آدمکش:
خاطرات یک آدمکش دربارهی یک آدمکش سابق هست که به مدت سی سال به کار آدمکشی مشغول بوده و تا به سن پیری تونسته از دست پلیس فرار کنه و کارش رو مخفی نگه داره. اون دختر خوندهای به نام اون هی داره که تمام هموغمش نگهداری از اون دختر شده. کیم بیونگ سو حالا هفتاد ساله هست و به بیماری آلزایمر مبتلاست و بهمرور حافظه کوتاهمدت خودش رو ازدست میده و خاطراتش به تدریج تو ذهنش محو میشن.
حالا سروکله یک قاتل زنجیرهای پیدا شده که شبها و دیروقت سراغ زنهای بیست و چند ساله میره و اونها رو میکشه و سوالی فکر کیم بیونگ سو رو که از آلزایمر رنج میبره بهخودش مشغول کرده:
«یعنی قاتل منم؟»
خاطرات یک آدمکش رمان کوتاهی پر از تعلیق و معماست که خواننده رو تا لحظهی آخر میخکوب میکنه و در نهایت با یک غافلگیری بزرگ در انتهای داستان، اون رو با شوکی که بهش وارد شده تنها میذاره!
«من هیچوقت دستگیر یا بازداشت نشدهام، ولی زندان همیشه فکر مرا مشغول کرده. همیشه در خوابهای پریشانم داشتم از راهروی زندانی میگذشتم که در واقعیت هرگز پایم را داخل آن نگذاشته بودم. دنبال سلول محتومم میگردم و از پیدا نکردنش سردرگم میشوم. گاهی هم سلولی بهم میدهند که تویش جای سوزن انداختن نیست. وارد که میشوم، همهی کسانی که کشتمشان لبخند درخشانی بر لب دارند و به انتظارم نشستهاند.»
بیوگرافی مختصری از کیم یونگ ها:
کیم یونگ ها متولد 11 نوامبر 1968 توی هواچون، استان گانگوون کرهی جنوبی است. اون توی دانشگاه یانسه مدیریت کسبوکار خوند اما علاقه چندانی بهش نداشت. توی دوران خدمت سربازیش به عنوان دستیار کارآگاه مشغول به خدمت بود. کیم یونگ ها بلافاصله بعد از پایان خدمت سربازیش توی سال 1995 شروع به نوشتن کرد. اون همچنین مدتی به عنوان استاد توی دانشکده تئاتر دانشگاه ملی هنر کره، تدریس میکرد و همچنین یک برنامه رادیویی در ارتباط با کتاب داشت. یونگ ها توی سال 2008 از تمامی شغلهای خودش استعفا داد تا بهطور تمام وقت خودش رو وقف نویسندگی کنه. یونگ ها بعد از نوشتن این کتاب توجهات و نقدهای خیلی مثبتی رو دریافت کرد و تبدیل به بهترین نویسنده نسل و زمان خودش شد. جالبه که بدونید کتاب خاطرات یک آدمکش برنده یک جایزه هنری هم شده.
در انتها، اگه به ژانر معمایی-تعلیقی مثل ژانر فیلمهای آلفرد هیچکاک علاقه دارید کتاب خاطرات یک آدمکش برای شماست. حتی اگر علاقه چندانی هم به این ژانر و سبک ندارید بازم پیشنهاد میکنیم که خودتون رو از قلم زیبای کیم یونگها محروم نکنید. خوشبختانه این کتاب تو ایران ترجمه و منتشر شده و بهترین ترجمه و انتشارات برای این کتاب ترجمه خانم خاطره کردکریمی و نشر چشمه هستش.
اگه این کتاب رو خوندید، نظر خودتون رو با ما به اشتراک بذارید و اگه هنوز اون رو نخوندید، به ما بگید که آیا الآن و بعد از خوندن این پست، مشتاق خوندن این کتاب شدید؟ منتظر نظرات زیبای شما عزیزان هستیم.